تو مث اون موج صبوري که وفاداره به دريا
تاریخ : جمعه 10 تير 1390
نویسنده : فریبرز جوان

فريبرز

تو مث اون موج صبوري که وفاداره به دريا

تو مهمي مث حقيقت ، مهربوني مث رويا

چقدر تازه و پاکي ، مث ياساي تو باغچه

مث اون ديوان حافظ که نشسته لب طاقچه

تو مث اون گل سرخي که گذاشته لاي دفتر

مث اون حرفي که ناگفته مي مونه دم آخر

تو مث بارون عشقي روي تنهايي شاعر

تو همون آبي که رسمه بريزن پشت مسافر

مث برق دو تا چشمي تو يک قاب شکسته

مث پرواز واسه قلبي که يکي بالاشو بسته

مث اون مهمون خوبي که مياد آخر هقته

مث اون حرفي که از ياد دل و پنجره رفته

مث پاييزي وليکن پري از گل هاي پونه

مث اون قولي که دادي گفتي يادش نمي مونه

تو مث چشمه آبي ، واسه تشنه تو بيابون

تو مث آشنا تو غربت ، واسه عاشق مجنون

تو مث يه سرپناهي ، واسه عابر غريبه

مث چشماي قشنگي که تو حسرت يه سيبه

چشمه چشماني نازت ، مث اشک من زلاله

مث زندگي تو ابرا ، بودنت با من محاله

يه روزي بيا تو خوابم ، بشو شکل يه ستاره

توي خواب دختري که هيچ کس و جز تو نداره

تو يه عمره مي درخشي ، تو يه قاب عکس خالي

اما من چشمام و دوختم به گلاي سرخ قالي

تو مث بادبادک من که يه روزي رفت پيش ابرا

بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها

تو مث دفتر مشقم پر خط طاي عجيبي

مث شاگرداي اول ، کمي مغرور و نجيبي

دل تو يه آسمونه ، دل تنگ من زميني

مي دونم عوض نمي شي ، تو خودت گفتي هميني

تو مث اون کسي هستي ، که ميره واسه هميشه

التماسش مي کني که بمون ، اون مي گه نمي شه

مث يه تولدي تو ، مث تقدير ، مث قسمت

مث الماسي که هيچ کس ، واسه اون نذاشته قيمت

مث نذر ، بچه هايي ، مث التماس گلدون

مث ابتداي راهي ، مث آيينه مث شمعدون

مث قصه هاي زيبا ، پري از خواباي رنگي

حيفه که پيشم نمو نن ، چشاي به اين قشنگي

پر نازي مث ليلي ، پر شعري مث نيما

ديدن تو رنگ مهره ، رفتن تو رنگ يلدا

بيا مث اون کسي شو که يه شب قصد سفر کرد



|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: مریم حیدرزاده , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید